جدول جو
جدول جو

معنی سهام دار - جستجوی لغت در جدول جو

سهام دار(پَ تَ / تِ)
دارندۀ سهم. آنکه در شرکتی سهم دارد
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از سال دار
تصویر سال دار
سالمند، سال دیده، پیر
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از فام دار
تصویر فام دار
وام دار، قرض دار، مدیون، برای مثال فام داران تو باشند همه شهر درست / نیست گیتی تهی از فام ده و فام گذار (سوزنی - لغتنامه - فام دار)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از سم دار
تصویر سم دار
دارای سم، زهردار، در علم زیست شناسی ویژگی هر جانوری که دارای زهر باشد مانند مار و عقرب
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از سپاه دار
تصویر سپاه دار
دارندۀ سپاه، فرمانده سپاه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از جهان دار
تصویر جهان دار
خداوند، دارندۀ جهان، نگهبان جهان، کنایه از قدرتمند، پادشاه عادل و عاقل که مملکت خود را خوب اداره کند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از سپاس دار
تصویر سپاس دار
سپاس دارنده، منت پذیر، شاکر، شکرگزار، سپاس گذار
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از سلاح دار
تصویر سلاح دار
کسی که سلاح با خود دارد، دارندۀ سلاح، حامل سلاح، سلاحی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از سم دار
تصویر سم دار
ویژگی هر جانوری که دارای سم باشد مانند اسب و استر
فرهنگ فارسی عمید
(بِ رِ)
زهردار. (آنندراج). زهردار و سامه و هر چیز که در آن زهر بود و حیوانی که دارای زهرباشد، مانند: عقرب و مار و جز آن. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(کَ دَ / دِ)
حیواناتی که دارای سم باشند. ذوالحافر و چارپایانی که دارای سم باشند مانند اسب و استر و جز آن. (از ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(رَ / رَو شَ نُ / نِ / نَ)
از ساخته های فرهنگستان ایران معادل کلمه ’eSporul’ فرانسوی، گیاهی که دارای آلت تناسلی گیاهی باشد، (فرهنگ غفاری)، باکتری که در مواقع لزوم میتواند تشکیل هاگ بدهد
لغت نامه دهخدا
(بَهْ)
مدیون، (منتهی الارب)، غریم، (منتهی الارب) (دهار)، غارم، (دهار)، مدان، مدین، (منتهی الارب)، کسی که دارای دین و قرض باشد، (ناظم الاطباء)، قرض مند، بدهکار، مقروض، قرض دار:
هزار بوسه فزون است بر لب تو مرا
تو وامداری برخیز و وام من بگزار،
فرخی،
به مهر تو دل من وامدار صحبت توست
لب تو باز به سه بوسه وامدار من است،
فرخی،
و اگر وامدار بیاید وامش را گزارده کنی، (قصص الانبیاء)،
وامداران تو باشند همه شهر درست
نیست گیتی تهی از وامده و وامگزار،
سوزنی،
منم که گردن من وامدار خدمت اوست
که گردن ملکان زیر وام او زیبد،
خاقانی،
در ادا کردن زر جایز
وامدار من است روئین دز،
نظامی،
روزی بطلب وامداری رفته بود آن وامدار در خانه نبود چون او را ندید پای مزد طلب کرد زن وامدار گفت شوهرم حاضر نیست و من چیزی ندارم، (تذکره الاولیاء)،
همیشه دست توقع گرفته دامن فضلش
چو وامدار که دریابد آستین ضمین را،
سعدی،
، مجازاً، عاجز و درمانده، (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(شَ تَ)
که دهان داشته باشد، به مجاز در اشیاء که دارای دهانه یا جای دخول و خروج باشد
لغت نامه دهخدا
تصویری از سهامدار
تصویر سهامدار
زوندار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نام دار
تصویر نام دار
صاحب اسم ذواسم: (بدانیدکه نام دلیل است برنام دارونام دارازنام بی نیاز است. .)، دارای نام وشهرت مشهورمعروف: (باب پنجم درلطایف اشعارملوک کبار وسلاطین نامدار، {سروربزرگوار: اگر او نبودی چنین نامدار زلولو نکردی به پیشم نثار، پهلوان نامی: همه نامداران پرخاشجوی زخشکی بدریانهدندروی، نفیس مرغوب قیمتی (درصفت جامه گنج وغیره) : گه زمال طفل می زن لوتهای معتبر گه زسیم بیوه می خرجامه های نامدار. (عبدالرزاق اصفهانی بنقل راحه الصدور . 16 قزوینی. یادداشتها 192: 7)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جام دار
تصویر جام دار
ساقی، پیاله دهنده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از آهار دار
تصویر آهار دار
آهار زده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سم دار
تصویر سم دار
حیواناتی که دارای سم باشند زهر دار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اوام دار
تصویر اوام دار
مقروض مدیون وام دار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از وام دار
تصویر وام دار
بدهکار
فرهنگ فارسی معین
تصویری از سکان دار
تصویر سکان دار
مأمور هدایت وسیله های شناور یا پرنده
فرهنگ فارسی معین
تصویری از وام دار
تصویر وام دار
مدیون
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از سهام گذار
تصویر سهام گذار
دانگذار
فرهنگ واژه فارسی سره
زهردار، سمی، زهری
متضاد: بی زهر، سم آلود، زهرناک، زهرآگین
فرهنگ واژه مترادف متضاد
رئیس، سرپرست، رهبر، خانقاه دار
فرهنگ واژه مترادف متضاد
بدهکار، غارم، قرض دار، مدیون، مقروض، بستانکار، رهین، طلبکار، متشکر، مرهون
متضاد: طلبکار
فرهنگ واژه مترادف متضاد
تیرهای افقی سقف اتاق و نعل درگاه، تیر بزرگ افقی میان سقف
فرهنگ گویش مازندرانی
فرزندی که نام مرده ای را بر او نهند
فرهنگ گویش مازندرانی
در باور عامه به درختان مقدس گویند، نام مکان مقدسی در شیرگاه
فرهنگ گویش مازندرانی
درخت سیب
فرهنگ گویش مازندرانی